خاطره نوشت 1
- سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ق.ظ
- ۰ نظر
دیروز یکی از بهترین روزای عمرم بود
با نفسم رفتیم دور دور
البته قبلش رفتم پیش دوستم
بعدش نفسم اومد و ما رسوند مغازه دوستم یکم پیشش موندم و بعد با مصطفام رفتیم دور دور
بلال خوردیم، منم که سمبوسه دوست ندارم به بهونه مغازه برام سمبوسه خرید و مجبوری خوردم
بعد کنار دریا قدم زدیم خیلی عاشقانه از آینده گفتیم گذشته ها رو مرور کردی
بعدم برگشتیم منم خستم بود تو ماشین خواب رفتم دیگه وختی رسیدیم نفس خودش بیدارم کرد
دوشنبه 1394/4/22
با نفسم رفتیم دور دور
البته قبلش رفتم پیش دوستم
بعدش نفسم اومد و ما رسوند مغازه دوستم یکم پیشش موندم و بعد با مصطفام رفتیم دور دور
بلال خوردیم، منم که سمبوسه دوست ندارم به بهونه مغازه برام سمبوسه خرید و مجبوری خوردم
بعد کنار دریا قدم زدیم خیلی عاشقانه از آینده گفتیم گذشته ها رو مرور کردی
بعدم برگشتیم منم خستم بود تو ماشین خواب رفتم دیگه وختی رسیدیم نفس خودش بیدارم کرد
دوشنبه 1394/4/22
- ۹۴/۰۴/۲۳